Saturday, September 24, 2011

رقص بر بالای طناب

دارم کم کم می ترسم از این همه هجم خشونت باید هم ترسید

خبرگزاری مهر در گزارشی که انگار برای عروسی نوشته  از حضور مردم در صحنه اعدام خبر داده بود، مردمی که از 4 صبح ، جا رزرو کرده اند تا اعدام را تماشا کنند،کاری ندارم که در مجموع این اعدام برای چه بوده و چه ابهاماتی در کشته شدن آقای دکتر وجود دارد و غیره که این ها هیچ گاه به ما ربط نداشته و نداره و بالاخره یا کار موساده و یا کار دزدها....حقوق بشری هم نمی خواهم صحبت کنم که با اعدام مخالفم و غیره...ترس آنجا هست که تاب خوردن یک انسان پای چوبه ی دار تصویر عادی زندگی روزمره مردم شده

انگار که به دیدن باله می روند یا شایدم تماشای تئاتر، یادم هست قاتل سعادت آباد که اعدام شد، شبکه 5 مراسم اعدام را نشان داد و با مردم مصاحبه می کرد و انها چقدر خوشحال بودند از این اعدام و چه تشویقی و چه تشکری و چه سوت و دستی انگار به تماشای سیرک آمده بودند...به لطف حضور در زندان و داشتن تلویزیون این صحنه هارو دیدم و متعجب و هراسان ماندم از این همه خشونت که روز به روز گویا بیشتر می شد، به اقای بازجو گفتم یعنی شمادرست می دانید نشان دادن خشونت را و مرگ را انقدر راحت به نمایش بگذارند و این ترویج خشونت نیست؟

گفت نه باید درس عبرت شود

گفتم پس چرا نشده، چرا هی قتل و قتل و خشونت و تجاوز.....

................

بگذریم، خشونت خشونت تولید می کند و دیدن صحنه های اعدام عادی می شود، انقدر مرگ عادی می شود که جوانی چاقو می خرد و بیش از 40 ضربه به دختری که عاشق بوده میزند، او از مرگ نمی هراسد، مرگ زمانی که به این راحتی به نمایش گذاشته می شود، دیگر ترس ندارد، نهایتا تو هم تاب می خوری آن بالا اما بگذار خشمت آرام شود....

باید ترسید از مردمی که صف می کشند برای دیدن اعدام پسرکی 17 ساله اگر حتی قهرمان ملی شان را کشته باشد اما باز دیدن صحنه مرگ او آنهم پای چوبه دار نمی تواند خوشایند باشد، 15 هزار نفر شوخی نیست، 15 هزار نفر تهرانی بی آنکه بلرزند ایستادند و صحنه اعدام را تماشا کردند، از صبح زود جا رزرو کرده بوند، زنبیل گذاشته بودند تا از جای خوب تاب خوردن یک انسان را حتی یک انسان جنایتکار را تماشا کنند

به راستی کدام یک جنایتکار ترند؟ آنکه ناگهان خشمگین می شود و خون جلوی چشمانش را می گیرد و زندگی را قطع می کند یا آنان که خونسرد می ایستند و مرگ را تماشا می کنند؟ کدام یک بی رحمترند؟

من از این مردم کم کم می ترسم، در سرزمینی که پهلوانی و جوانمردی و مهم تر از آن گذشت نقل صحب مردمش بود و زمانی داستان پوریای ولی و گذشتش و تختی و جوانمردیش داستان شبهای کودکی ما را شکل می داد چه اتفاقی افتاده که مردم آن با بی رحمی تمام می ایستند و صحنه مرگ یک انسان را با هلهله و دست به تماشا می ایستند؟؟؟

من از این مردم می ترسم که خشونت تحمیل شده به آنان تا کجا خواهد رفت؟ تحمیل شده می گویم چون گمان می کنم که این خشونت از سوی حاکمیت به آنان تحمیل شده ، نه اینکه مردم خود هیچ ایرادی نداشته باشند، حتما دارند اما این خشونت از طرف حاکمیت نیز تبلیغ شده است، در کوچه ها و خیابان ها رفتار خشن مامورین، ادبیات به کار گرفته شده در رسانه های ملی، تشکر ائمه جمعه از اعدام ها و .............................

باید ترسید و باید فکر کرد که چرا 15 هزار نفر برای دیدین اعدام صف می کشند

No comments:

Post a Comment