Sunday, January 11, 2015

چرند گویی

خیلی وقته اینجا ننوشته ام . فیس بوک و حالا تلگرام و وایبر فرصت نوشتن را از آدم میگیرد. چهار خطر در فیس بوک می نویسی و هزار لایک می گیری و چند کلمه هم در شبکه های مجازی می گویی و روز گار را سپری می کنی. یادت می رود نوشتن و مهم تر از آن خواندن را فراموش می کنی.
امروز دلم برای وبلاگ قبلی ام تنگ شد. خواب های شماره یک. همان جا که بیست و چندسالگی در ان نوشتم. زمان عشق های جوانی و های و هوی های دهه بیست سالگی و کاش نبسته بودنش تا امشب آن را می خواندم به یاد گذشته ها...
دلم می خواهد پراکنده بنویسم . نمی دانم از کجا و از چه. فقط دلم می خواهد بنویسم و هیچی ندارم برای نوشتن.  شاید برای دوباره نوشتن همین چهارخط کافی باشه... راستی دلم برای اون تخت با پرده هاش کمی تنگ شده، برای آنکه پرده هایش را بکشم و ارتباطم را باهمه قطع کنم، چراغ خواب روشن باشه و پشت به دنیا کتاب بخوانم، بافتنی ببافم با اون رادیویی که هرلحظه قطع میشد و مزخرفات رادیو جوان که نعمتی بود برای خودش... کلا یک شنبه ها شب دلگیره

No comments:

Post a Comment