امسال خوب شروع نشد اما فکر کنم خوب تمام شه...نمی دانم چرا اما فکر می کنم امسال سال ماست...
سال 89 بهتر از 90 شروع شد، آدمهای بیشتری بودند و امید بیشتر بود...اما امسال با وجود مرخصی ها یک جوری بود، یک بغضی داشت که پارسال نداشت...اما تهش اینطور نخواهد بود..
امسال سال ماست... سبز، رنگی، پر از امید...سال مایی که عشق را لرزان و پر هراس تجربه می کنیم، مایی که سهممان از زندگی میله است و سردی ... برای مایی که شجاعیم و صبور، برای مایی که درست وسط تاریخ زندگی می کنیم و خودمان تاریخ را می نویسم...
قول دادم شاد بنویسم، همان طور که در فضای حقیقی در جمع هایمان می گویم و می خندم و تمام بغض ها و غصه ها رو اون ته دفن می کنم و تو خلوت خودم می گذارم سرازیر شود در دنیای مجازی هم نگذارم نق و نوق و بغضا خودشون نشون بدن...اینو به برادری خیلی عزیز قول دادم که می گفت نمی خواد نوشته های غمناک را بخونه ، برادری که می گفت می دونم دل ههمون پر از غم و غصه هست اما نباید بگذاریم سرریز بشه...قول گرفت همان طور که همیشه می خندم اینجا هم بخندم و از امید بنویسم و از آینده ای که از آن ماست... اینده ماله ماست، مال ما بچه های انقلاب و جنگ که سهممان از تمامی این سال ها جنگیدن و جنگیدن بوده ....بچه هایی که جوانیشان در چاردیواری پشت میله ها بالای اون تپه ها سپری شد...بهار مال ماست مال تمام بهاره ها ...
پی نوشت برای اویی که عزیزتینه: همیشه کم میارمت نمیشه که نبارمت...........
No comments:
Post a Comment